بعد از تو بَر لبهای من لبخند خشکید
گلهای یاسِ ساحلِ اروند خشکید
وقتی لبانت را بروی خنده بستی
در کل دنیا کشتزار قند خشکید
بعد از تو دیگر رنگِ سبزِ سالِ من مُرد
حتا بهارم آخرِ اسفند خشکید
طرزِ نگاهت با زبانِ بی زبانی
فریاد می زد چشمه ی پیوند خشکید
باور کُنی یا نه ...خدایم هست شاهد
دیگر زبان از خوردن سُوگند خشکید
می جوشد از اعماقِ جانم مِهرت اما
دریای احساست به من هرچند خشکید
مانندِ باران باش و سیرابم کُن از عشق
دور تو اینجا شاعری در بند خشکید